14 ژوئیه روز ملی فرانسه، داستان روز باستیل از انقلاب تا جشن های امروزی

به گزارش دور زمین، هر سال در چهاردهم ژوئیه، خیابان شانزه‌لیزه پاریس با رژه باشکوه نظامی به لرزه درمی‌آید، آسمان شب با آتش‌بازی‌های خیره‌کننده بر فراز برج ایفل روشن می‌شود و فرانسوی‌ها در سراسر جهان روز ملی خود را جشن می‌گیرند. در دنیای انگلیسی‌زبان، این روز به «روز باستیل» (Bastille Day) معروف است، اما خود فرانسوی‌ها آن را «جشن ملی» (la Fête Nationale) یا به سادگی، «چهاردهم ژوئیه» (le quatorze juillet) می‌نامند. این تفاوت صرفاً یک اختلاف زبانی نیست، بلکه به حافظه تاریخی پیچیده‌تر و عمیق‌تری اشاره دارد که در قلب هویت فرانسوی نهفته است.

14 ژوئیه روز ملی فرانسه، داستان روز باستیل از انقلاب تا جشن های امروزی

در واقع، چهاردهم ژوئیه یادآور دو رویداد کاملاً متفاوت و از نظر ایدئولوژیک متضاد است. اولین رویداد، یورش خشونت‌آمیز و هرج‌ومرج‌آلود به زندان باستیل در 14 ژوئیه 1789 است؛ نمادی از قیام مردم علیه استبداد. دومین رویداد، «جشن فدراسیون» (Fête de la Fédération) در 14 ژوئیه 1790 است؛ جشنواره‌ای باشکوه و صلح‌آمیز که برای تجلیل از وحدت و آشتی ملی برگزار شد. این دوگانگی ذاتی، کلید درک این روز است. انتخاب این تاریخ به عنوان روز ملی در سال 1880، خود یک مصالحه سیاسی هوشمندانه بود که با ارجاع همزمان به هر دو رویداد، تلاش داشت تا جناح‌های رادیکال و میانه‌رو جمهوری سوم را زیر یک پرچم متحد کند. بنابراین، نام‌گذاری انگلیسی «روز باستیل» با تمرکز بر یک رویداد واحد، تصویری ساده و رمانتیک از یک تاریخ پیچیده ارائه می‌دهد، در حالی که نام فرانسوی «جشن ملی» به عمد این ابهام را در بر می‌گیرد. این مقاله به بررسی این موضوع می‌پردازد که چگونه داستان 14 ژوئیه، در واقع داستان خود فرانسه است: یک مذاکره مستمر میان شور انقلابی و جستجو برای وحدت ملی؛ نمادی که معنای آن از سال 1789 تا به امروز، هم در داخل فرانسه و هم در سراسر جهان، مورد بحث، بازسازی و بازتعریف قرار گرفته است.

جرقه انقلاب: روایت سقوط یک قلعه-زندان

صحنه آماده می‌شود: فرانسه در آستانه انفجار

در سال 1789، فرانسه در آستانه ورشکستگی قرار داشت. هزینه‌های گزاف دربار سلطنتی و مشارکت پرهزینه در جنگ‌هایی مانند انقلاب آمریکا، خزانه کشور را خالی کرده بود. بار سنگین مالیات‌ها عمدتاً بر دوش طبقه سوم جامعه (مردم عادی) بود که همزمان با برداشت‌های ضعیف محصول و افزایش سرسام‌آور قیمت نان، با فقر و گرسنگی دست‌وپنجه نرم می‌کردند. در چنین فضایی، ایده‌های روشنگری که از مفاهیمی چون «آزادی، برابری، برادری» (

Liberté, Égalité, Fraternité) دفاع می‌کردند، حق الهی پادشاهی مطلقه را به چالش کشیده و از حکومتی مبتنی بر نمایندگی مردم حمایت می‌کردند. فراخوان مجلس طبقات عمومی (اتاژنرو) و تشکیل «مجلس ملی» توسط نمایندگان طبقه سوم، چالشی مستقیم برای اقتدار پادشاه بود و زمینه را برای تحولات بزرگ فراهم کرد.

یورش به باستیل (14 ژوئیه 1789)

روایت وقایع آن روز سرنوشت‌ساز با برکناری ژاک نکر، وزیر دارایی محبوب مردم، در 11 ژوئیه آغاز شد. این اقدام پادشاه، ترس و خشم را در پاریس شعله‌ور کرد. صبح روز 14 ژوئیه، جمعیتی خشمگین ابتدا به هتل دز انولید (ساختمان سربازان بازنشسته) هجوم بردند تا تفنگ و توپ به دست آورند. هدف اصلی آن‌ها از حرکت به سمت قلعه باستیل، نه آزادی زندانیان، بلکه تصرف 250 بشکه باروتی بود که در آنجا انبار شده بود.

باستیل، این قلعه قرون وسطایی، به نمادی قدرتمند از استبداد سلطنتی و بازداشت‌های خودسرانه از طریق «نامه‌های ممهور» (lettres de cachet) تبدیل شده بود. با این حال، در آن زمان تنها هفت زندانی در آن نگهداری می‌شدند که هیچ‌کدام شخصیت‌های سیاسی مهمی نبودند (چهار نفر جاعل بودند). پس از چند ساعت محاصره و مقاومت نیروهای مدافع به فرماندهی فرماندار دونا (de Launay)، در نهایت دروازه‌های قلعه گشوده شد. اما این پایان ماجرا نبود؛ درگیری‌ها با خشونت ادامه یافت و به قتل فرماندار و رژه دادن سر بریده او بر سر نیزه در خیابان‌های پاریس منجر شد. سقوط باستیل به انقلاب «شتابی مقاومت‌ناپذیر» بخشید. همان‌طور که دوک روشفوکو-لیانکور به لویی شانزدهم گفت، این یک شورش نبود، بلکه یک «انقلاب» بود.

اسطوره‌ساز: پیر-فرانسوا پالوآ و یادگارهای انقلاب

اهمیت تاریخی سقوط باستیل با اسطوره‌سازی فوری و هوشمندانه آن گره خورده است. در این میان، یک کارآفرین ساختمانی به نام پیر-فرانسوا پالوآ (Pierre-François Palloy) نقشی کلیدی ایفا کرد. او که قرارداد تخریب قلعه را به دست آورده بود، بلافاصله پتانسیل نمادین این رویداد را درک کرد. پالوآ صرفاً باستیل را تخریب نکرد، بلکه اسطوره آن را به کالایی قابل توزیع تبدیل نمود.

او یک کارگاه «میهن‌پرستانه» راه‌اندازی کرد و از بقایای قلعه، یادگاری‌هایی ساخت: جوهردان از آهن‌آلات، سنگ‌های رومیزی از سنگ‌های دیوارها، و مهم‌تر از همه، 83 ماکت از قلعه باستیل که از سنگ‌های اصلی تراشیده شده بودند؛ یکی برای هر یک از دپارتمان‌های (استان‌های) جدید فرانسه. این «یادگارهای آزادی» توسط مردانی جوان که «رسولان آزادی» نامیده می‌شدند، به سراسر کشور فرستاده شدند. این اقدام هوشمندانه، یک رویداد پاریسی را به یک اسطوره ملی تبدیل کرد و به مردم در سرتاسر فرانسه اجازه داد تا ارتباطی ملموس با انقلاب برقرار کنند. در واقع، قدرت ماندگار «سقوط باستیل» نه تنها در خود رویداد تاریخی، بلکه در بازاریابی موفق و فوری آن به عنوان نماد رهایی نهفته است؛ فرآیندی که از روز بعد از واقعه آغاز شد و تاریخ و اسطوره‌سازی را به طور همزمان پیش برد.

داستان دو چهاردهم: وحدت پس از طغیان

یک سال پس از خشونت و هرج‌ومرج، بسیاری در فرانسه بر این باور بودند که انقلاب به خوشی به پایان رسیده و زمان جشن گرفتن عصر جدیدی از وحدت و برادری ملی فرا رسیده است. این آرزو در قالب «جشن فدراسیون» در 14 ژوئیه 1790 تجلی یافت؛ رویدادی که در تضاد کامل با همتای خود در سال قبل قرار داشت.

آماده‌سازی برای این جشن خود به یک جشنواره تبدیل شد. ده‌ها هزار داوطلب از تمام طبقات اجتماعی، از اشراف‌زاده و راهبه گرفته تا صنعتگر و گدا، در شان دو مارس (میدان مارس) گرد هم آمدند تا با همکاری یکدیگر یک آمفی‌تئاتر عظیم بسازند. این تلاش جمعی، فضایی از رفاقت و اتحاد را حتی پیش از روز اصلی جشن ایجاد کرد.

در روز جشن، علیرغم بارش شدید باران، حدود 300 تا 350 هزار نفر گرد هم آمدند. رژه‌ای باشکوه با حضور 100 هزار نفر از اعضای گارد ملی از سراسر فرانسه برگزار شد. مراسم با اجرای عشای ربانی توسط اسقف بدبین، تالیران، به اوج خود رسید. سپس مارکی دو لافایت، قهرمان جنگ استقلال آمریکا، سوگندی دراماتیک برای وفاداری به «ملت، قانون و پادشاه» یاد کرد. پادشاه، لویی شانزدهم، نیز به قانون اساسی جدید سوگند خورد و این لحظه، موجی از شادی و امید را در میان جمعیت ایجاد کرد. جشن‌ها تنها به مراسم رسمی محدود نشد و به مدت چهار روز با ضیافت، رقص و پایکوبی ادامه یافت.

با این حال، این وحدت باشکوه، قدرتمند اما در نهایت «خیالی» بود. آشتی ملی دیری نپایید. کمتر از یک سال بعد، تلاش نافرجام پادشاه برای فرار از کشور، اعتماد شکننده میان او و مردم را از بین برد و انقلاب را به مرحله‌ای تاریک‌تر و رادیکال‌تر سوق داد. جدول زیر تفاوت‌های کلیدی این دو رویداد را به وضوح نشان می‌دهد.

ویژگییورش به باستیل (14 ژوئیه 1789)جشن فدراسیون (14 ژوئیه 1790)
ماهیت رویداد

شورش خشونت‌آمیز و خودجوش مردمی

جشنواره سازمان‌یافته و رسمی برای وحدت

هدف اصلی

تصرف اسلحه و باروت، سرنگونی نماد استبداد

نمایش آشتی و وحدت ملی

فضا و اتمسفر

هرج‌ومرج، ترس، خشم انقلابی

شادی، برادری، امید به آینده (علیرغم باران)

نتیجه فوری

کشته شدن فرماندار، آغاز انقلاب خشونت‌آمیز

سوگند وفاداری به ملت، قانون و پادشاه

نماد

پایان استبداد سلطنتی، قدرت مردم

تولد میهن‌پرستی فرانسوی، وحدت ملی

شکل‌گیری یک جمهوری: تولد سیاسی یک روز ملی

نود سال پس از انقلاب، در سال 1880، جمهوری سوم فرانسه که به تازگی پایه‌های خود را مستحکم کرده بود، به دنبال نمادها و آیین‌هایی برای ایجاد یک هویت ملی یکپارچه بود. این نیاز به ویژه پس از شکست تحقیرآمیز در جنگ فرانسه و پروس (1870-1871) و از دست دادن منطقه آلزاس-لورن، که یک زخم عمیق ملی ایجاد کرده بود، احساس می‌شد. روز ملی جدید باید نمادی از بازسازی غرور نظامی و وحدت ملی می‌بود.

پارلمان فرانسه تاریخ‌های مهم دیگری از انقلاب را بررسی کرد، اما هر یک به دلیلی رد شدند. برای مثال، اعلام جمهوری اول با خاطره تلخ «کشتارهای سپتامبر» همراه بود و سقوط روبسپیر بیش از حد تفرقه‌انگیز بود. هدف، یافتن تاریخی بود که بتواند ملت را متحد کند، نه اینکه آن را دچار تفرقه سازد.

در این میان، 14 ژوئیه به دلیل نمادگرایی دوگانه‌اش، گزینه‌ای بی‌نقص بود. این تاریخ به طور همزمان هم به مذاق جمهوری‌خواهان تندرو که قهرمانی مردم در سال 1789 را می‌ستودند خوش می‌آمد و هم رضایت میانه‌روها و حتی برخی سلطنت‌طلبان را جلب می‌کرد که جشن صلح‌آمیز و وحدت‌بخش 1790 را ترجیح می‌دادند. این مصالحه هوشمندانه، که توسط سیاستمداری به نام بنژامن راسپای (Benjamin Raspail) در قالب لایحه‌ای ارائه شد، تضمین می‌کرد که طیف وسیعی از گرایش‌های سیاسی بتوانند این روز را از آنِ خود بدانند. قانون مربوطه در 6 ژوئیه 1880 تصویب شد.

بنابراین، تأسیس روز ملی در سال 1880 کمتر یک اقدام نوستالژیک و بیشتر یک مهندسی سیاسی آینده‌نگر بود. این روز از همان ابتدا به عنوان ابزاری برای حل مشکلات معاصر جمهوری سوم به کار گرفته شد: التیام زخم‌های شکست، متحد کردن ملتی چندپاره، و نمایش قدرت. رژه نظامی که از همان سال اول به بخش اصلی جشن‌ها تبدیل شد، به صراحت برای بازگرداندن روحیه ارتش و نمایش قدرت نظامی بازسازی‌شده فرانسه طراحی شده بود. این روز ابزاری برای ساختن آینده بود، نه فقط یادآوری گذشته.

تپش قلب ملت: جشن‌های مدرن در پاریس

امروزه، جشن‌های 14 ژوئیه در پاریس ترکیبی از شکوه دولتی و شادی مردمی است که میلیون‌ها نفر را به خیابان‌ها می‌کشاند.

رژه نظامی: قدیمی‌ترین و بزرگترین در اروپا

صبح روز 14 ژوئیه، خیابان شانزه‌لیزه میزبان رژه نظامی باشکوهی است که از سال 1880 به طور منظم برگزار می‌شود و قدیمی‌ترین و بزرگترین رژه نظامی در اروپا به شمار می‌رود. این رویداد بزرگ که به صورت زنده از تلویزیون پخش می‌شود، با حضور رئیس‌جمهور فرانسه، مقامات دولتی و مهمانان خارجی برگزار می‌گردد. هزاران سرباز، صدها خودروی زرهی و اسب، و نمایش هوایی جت‌های جنگی که دود آبی، سفید و قرمز (رنگ‌های پرچم فرانسه) را در آسمان پخش می‌کنند، این رژه را به نمایشی از قدرت و انضباط ملی تبدیل کرده است. این رژه همچنین به ابزاری دیپلماتیک تبدیل شده و اغلب نیروهای نظامی کشورهای متحد برای بزرگداشت مناسبت‌های خاص یا نمایش همبستگی در آن شرکت می‌کنند.

برج ایفل: کنسرت و آتش‌بازی

نقطه اوج جشن‌های شبانه پاریس، رویدادی است که در میدان شان دو مارس و در پای برج ایفل برگزار می‌شود. یک کنسرت رایگان و عظیم موسیقی کلاسیک با حضور ارکستر ملی فرانسه و هنرمندان بین‌المللی، جمعیت را برای رویداد اصلی آماده می‌کند. رأس ساعت 11 شب، یک نمایش آتش‌بازی خیره‌کننده به مدت 30 دقیقه آسمان را روشن می‌کند. این نمایش که با موسیقی هماهنگ شده و هر سال تم متفاوتی دارد، با پس‌زمینه برج ایفل، منظره‌ای فراموش‌نشدنی خلق می‌کند و نزدیک به یک میلیون تماشاگر را به خود جذب می‌کند.

جشن‌های آتش‌نشانان: یک سنت منحصر به فرد فرانسوی

یکی از دوست‌داشتنی‌ترین و منحصربه‌فردترین سنت‌های 14 ژوئیه، «جشن‌های آتش‌نشانان» (Bals des Pompiers) است. در شب‌های 13 و 14 ژوئیه، ایستگاه‌های آتش‌نشانی در سراسر پاریس و دیگر شهرهای فرانسه درهای خود را به روی عموم باز می‌کنند و میزبان مهمانی‌های شبانه‌ای هستند که تا پاسی از شب ادامه دارد. این جشن‌های غیررسمی، با موسیقی زنده، رقص و نوشیدنی، فضایی پرجنب‌وجوش و صمیمی را برای مردم محلی و گردشگران فراهم می‌کنند. این رویدادها که برای جمع‌آوری کمک‌های مالی برای ایستگاه‌های آتش‌نشانی برگزار می‌شوند، بخشی جدایی‌ناپذیر و مردمی از جشن‌های ملی هستند. علاوه بر این، بسیاری از موزه‌ها مانند لوور در این روز ورودی رایگان دارند و پاریسی‌ها از پیک‌نیک در پارک‌ها و گشت‌وگذار با قایق بر روی رود سن لذت می‌برند.

فراتر از پاریس: روح فرانسه در شهرها و روستاها

در حالی که پاریس با شکوه و قدرت دولتی جشن می‌گیرد، روح واقعی 14 ژوئیه را می‌توان در جشن‌های صمیمی و محلی شهرهای دیگر و روستاهای فرانسه یافت. این جشن‌ها بازتابی از تنش همیشگی در هویت فرانسه میان روایت متمرکز و دولتی پاریس و فرهنگ‌های متنوع و ریشه‌دار منطقه‌ای هستند. پاریس «جمهوری فرانسه» را جشن می‌گیرد، در حالی که استان‌ها «گوشه‌ای از فرانسه خودشان» را گرامی می‌دارند.

طعم‌ها و سنت‌های منطقه‌ای

جشن‌های روستایی کمتر بر قدرت دولتی و بیشتر بر فرهنگ محلی، غذا و ارتباطات اجتماعی تمرکز دارند.

  • دوردون (Dordogne): در روستاهایی مانند بنک-ا-کازناک (Beynac-et-Cazenac)، مردم با شام‌های دسته‌جمعی، مسابقات پتانک (pétanque) و رژه‌های زیبای قایق‌های مشعل‌دار بر روی رودخانه، این روز را جشن می‌گیرند و آتش‌بازی‌ها صخره‌ها را روشن می‌کنند.

  • اکسیتانی/پروانس (Occitanie/Provence): در این مناطق، ضیافت‌های روباز با غذاهای محلی مانند «کاسوله» (cassoulet)، شراب‌های منطقه‌ای و رقص‌های محلی که تا نیمه‌شب ادامه دارد، برگزار می‌شود.

  • بورگونی و آلزاس (Burgundy & Alsace): جشن‌ها در این مناطق رنگ و بوی شراب دارند. تاکستان‌ها درهای خود را برای مزه کردن شراب باز می‌کنند و نوازندگان محلی در میدان‌های شهر به اجرای موسیقی می‌پردازند.

  • بریتانی (Brittany): در این منطقه، جشن‌ها ممکن است شامل بازسازی‌های تاریخی و داستان‌سرایی‌هایی با تمرکز بر هویت و مقاومت منطقه‌ای باشد.

جشن در شهرهای بزرگ دیگر

  • لیون (Lyon): جشن‌ها با یک مراسم نظامی در میدان بلکور (Place Bellecour) آغاز شده و با یک نمایش آتش‌بازی دیدنی از فراز تپه فورویر (Fourvière) با پس‌زمینه کلیسای جامع به اوج خود می‌رسد.

  • کارکاسون (Carcassonne): این شهر به خاطر یکی از چشمگیرترین نمایش‌های آتش‌بازی فرانسه که در پس‌زمینه قلعه قرون وسطایی خیره‌کننده‌اش برگزار می‌شود، شهرت دارد.

  • بوردو (Bordeaux): این شهر میزبان بازی‌های کودکان، پیک‌نیک در کنار رودخانه گارون (Garonne)، برنامه‌های دی‌جی و یک آتش‌بازی بزرگ بر فراز آب است.

پژواکی جهانی: چهاردهم ژوئیه در سراسر جهان

جشن 14 ژوئیه از مرزهای فرانسه فراتر رفته و به نمادی جهانی از فرهنگ فرانسوی تبدیل شده است که بازتابی از نفوذ تاریخی، گذشته استعماری و جذابیت فرهنگی پایدار این کشور است.

داستان دو شهر آمریکایی: نیواورلئان در برابر نیویورک

  • نیواورلئان: به دلیل ریشه‌های عمیق استعمار فرانسه، جشن در این شهر حسی کاملاً بومی و ریشه‌دار دارد. این یک رویداد چندروزه با حال و هوای خاص محلی است که شامل مهمانی‌های خیابانی در محله فرانسوی، غذاهای فرانسوی-کریول، موسیقی جاز زنده و حتی مسابقه سگ‌های پودل فرانسوی می‌شود.

  • نیویورک: جشن در این شهر یک نمایشگاه خیابانی بزرگ، سازمان‌یافته و یک‌روزه است که توسط موسسه فرهنگی «آلیانس فرانسز» برگزار می‌شود. این رویداد که چندین بلوک از خیابان مدیسون را در بر می‌گیرد، شامل غرفه‌های بازار، اجراهای زنده، مزه کردن شراب و رژه خودروهای سیتروئن کلاسیک است و نمایشی مدیریت‌شده از فرهنگ فرانسه برای مخاطبان شهری است.

جشن‌ها در کانادا و بلژیک

  • کانادا (کبک): رابطه کبک با این روز پیچیده است. روز ملی کبک 24 ژوئن است و 14 ژوئیه یک روز تعطیل رسمی نیست. با این حال، جامعه بزرگ مهاجران فرانسوی در مونترال، اغلب با حمایت کنسولگری فرانسه، جشن‌های قابل توجهی از جمله مهمانی و رقص برگزار می‌کنند و بناهای نمادین شهر با رنگ‌های پرچم فرانسه نورپردازی می‌شوند.

  • بلژیک: شهر لیژ (Liège) جشنی بسیار باشکوه برای 14 ژوئیه برگزار می‌کند که حتی از روز ملی خود بلژیک (21 ژوئیه) نیز بزرگ‌تر است. این سنت پس از جنگ جهانی اول به عنوان قدردانی از فرانسه برای نقشش در نبرد لیژ آغاز شد.

نقش سفارتخانه‌های فرانسه

سفارتخانه‌ها و کنسولگری‌های فرانسه در سراسر جهان از این روز به عنوان ابزاری برای دیپلماسی فرهنگی استفاده می‌کنند. آن‌ها میزبان مراسم پذیرایی و رویدادهای فرهنگی هستند که روابط دیپلماتیک را تقویت می‌کند، مانند مراسم بزرگ در نایروبی (کنیا) ، اتاوا (کانادا) و پوندیچری (هند) که یک مستعمره سابق فرانسه است.

میراث هنری و سینمایی: انقلاب بر پرده و بوم

انقلاب فرانسه و آرمان‌های آن تأثیری عمیق بر هنر و به ویژه سینمای این کشور گذاشته است. همان‌طور که هنرمندان امپرسیونیست مانند مونه و رنوار با شکستن قواعد سفت و سخت آکادمیک، انقلابی در دنیای هنر به پا کردند ، سینماگران فرانسوی نیز بارها به مضامین انقلاب و میراث آن یعنی «آزادی، برابری، برادری» بازگشته‌اند.

سینما به میدانی مدرن برای بحث و جدل درباره میراث انقلاب تبدیل شده است. جایی که انقلابیون قرن هجدهم در جزوه‌ها و باشگاه‌ها بحث می‌کردند، فرانسه قرن بیست و یکم از طریق فیلم به این بحث‌ها ادامه می‌دهد و این پرسش را مطرح می‌کند که آیا انقلاب یک رویداد تاریخی پایان‌یافته است یا پروژه‌ای ناتمام و در حال پیشرفت.

  • سینمای کلاسیک: فیلم‌هایی مانند بچه‌های بهشت (Les Enfants du Paradis, 1945) اثر مارسل کارنه، که در دوران اشغال نازی‌ها ساخته شد، از دنیای تئاتر قرن نوزدهم به عنوان استعاره‌ای برای آزادی و مقاومت استفاده می‌کند. آثار موج نوی فرانسه مانند

    ژول و ژیم (Jules et Jim, 1962) اثر فرانسوا تروفو، با کاوش در آزادی‌های شخصی و جنسی، روح انقلابی را در بستری اجتماعی بازتاب می‌دهند.

  • تفاسیر مدرن: فیلم‌های معاصری مانند نفرت (La Haine, 1995) اثر متیو کاسوویتس و بینوایان (Les Misérables, 2019) اثر لاج لی، به صراحت به این موضوع می‌پردازند که آیا آرمان‌های جمهوری در عمل محقق شده‌اند یا خیر. این فیلم‌ها با تمرکز بر زندگی در حومه‌های به حاشیه رانده شده پاریس (banlieues)، از چارچوب انقلاب برای نقد جامعه مدرن فرانسه استفاده می‌کنند.

  • فیلم‌های محبوب و زندگی‌نامه‌ای: آثاری مانند زندگی به رنگ صورتی (La Vie en Rose, 2007) درباره زندگی ادیت پیاف، روح زندگی و مقاومت پاریسی را به تصویر می‌کشند و حتی انیمیشن‌های آمریکایی مانند راتاتویی (Ratatouille, 2007) فرهنگ و خلاقیت فرانسوی را جشن می‌گیرند.

نتیجه‌گیری: میراثی مناقشه‌برانگیز، نمادی پایدار

سفر 14 ژوئیه از یک قیام خشونت‌آمیز به یک جشنواره وحدت، سپس به یک تعطیلی ملی مهندسی‌شده سیاسی و در نهایت به یک جشن جهانی فرهنگ فرانسوی، داستانی پرفراز و نشیب است. این روز، همانند خود انقلاب، بدون منتقد و جنجال نیست.

  • انتقادات از راست: این جناح، 14 ژوئیه را بزرگداشت یک رویداد خونین، ضدم سلطنتی و ضد روحانیت می‌داند که به «عصر وحشت» منجر شد.

  • انتقادات از چپ: رژه نظامی را نمادی از نظامی‌گری و جنگ‌طلبی می‌دانند و معتقدند که این جشن‌ها واقعیت‌های نابرابری اجتماعی و تنش‌های نژادی را نادیده می‌گیرند، که گاهی به درگیری در حومه‌ها منجر می‌شود.

  • بی‌تفاوتی مدرن: برای بسیاری از فرانسوی‌ها، این روز صرفاً یک تعطیلی تابستانی است؛ فرصتی برای پیک‌نیک و تماشای آتش‌بازی، در حالی که بار تاریخی آن دور و بی‌ارتباط به نظر می‌رسد.

با وجود تمام این انتقادات، 14 ژوئیه همچنان یک نماد قدرتمند و زنده است. این روز آرمان‌های بنیادین جمهوری فرانسه یعنی «آزادی، برابری، برادری» را در خود جای داده است. ماهیت دوگانه آن اجازه می‌دهد که هم جشنی برای قدرت ملی و هم یادآوری قدرت مردم برای مطالبه تغییر باشد. بحث‌ها و اعتراضات مداوم پیرامون این روز، نه نشانه بی‌اهمیتی آن، بلکه گواهی بر قدرت پایدار آن به عنوان یک نماد محوری و زنده است که فرانسوی‌ها همچنان هویت ملی خود را حول آن تعریف و بازتعریف می‌کنند.

انتشار: 8 مرداد 1404 بروزرسانی: 8 مرداد 1404 گردآورنده: dorezamin.com شناسه مطلب: 5795

به "14 ژوئیه روز ملی فرانسه، داستان روز باستیل از انقلاب تا جشن های امروزی" امتیاز دهید

1 کاربر به "14 ژوئیه روز ملی فرانسه، داستان روز باستیل از انقلاب تا جشن های امروزی" امتیاز داده است | 5 از 5
امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "14 ژوئیه روز ملی فرانسه، داستان روز باستیل از انقلاب تا جشن های امروزی"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید