نقد فصل سوم سریال تماشا (see)؛ ارتقای بخش پایانی این حماسه پادآرمانشهری

به گزارش دور زمین، فصل اول سریال تماشا (see) که اپل تی وی پلاس آن را به عنوان رقیبی برای بازی تاج و تخت منتشر کرد اول کار چندان چنگی به دل نزد اما به تدریج پیشرفت کرد.

نقد فصل سوم سریال تماشا (see)؛ ارتقای بخش پایانی این حماسه پادآرمانشهری

کارگردان این مجموعه فرانسیس لارنس است که از معروف ترین آثار او می توان کنستانتین، من افسانه ام، آب برای فیل ها و عطش مبارزه: اشتعال را نام برد. طرح داستان تماشا درباره دنیایی است که تقریبا همه در آن نابینا هستند و سریال به چگونگی تغییر شکل زندگی انسان ها در چنین شرایطی می پردازد و همان طور که می دانیم اگر چنین داستانی با ظرافت نقل نشود، می تواند فاجعه بار باشد.

خوشبختانه این سریال حتی با وجود احمقانه بودن بعضی از بخش ها به طور پیوسته جهت و رویکرد خود را بهبود بخشید و مفهوم و شرایط های نو داستان را خوب پیش برده است. فصل دوم باز هم کمی سردرگم به نظر می رسید اما ماجراجویی آن بسیار هیجان انگیزتر از فصل قبلش بود.

فصل 3 به عنوان بخش خاتمهی سریال، این جهت مثبت را ادامه و صحنه های بسیار خوبی ارائه می دهد و به شکلی عمیق تر به شخصیت های خود که در انتهای خطوط داستانشان قرار دارند می پردازد. البته در بعضی مواقع کمی منحرف می شود و رشته داستان را از دست می دهد اما به هر حال قسمت خاتمهی مناسبی دارد که کار را به خوبی به اتمام می رساند.

یکی از اجزای این کار، اجرای جیسون موموآ در نقش بابا ووس، جنگجویی بی رحم است. این سریال همواره به شخصیت های زیادی می پردازد که در دنیای خشن آن زندگی می نمایند اما او هسته مرکزی مجذوب کننده داستان باقی می ماند. موموآ حتی در بعضی از آثار مشابه دیگر چندان پیروز نبوده اما این بار صحنه را به آتش می کشد و توجه همگان را به خود جلب می نماید. بیشتر این درخشش به شرایط و عملکرد فیزیکی او برمی شود و وی حرکات ظریف صحنه های نبرد را درست مانند لحظاتی که باید آرام و دراماتیک باشد به خوبی اجرا می نماید.

موموآ در آرامش بین این سکانس های اکشن، حسی غم انگیز و مالیخولیایی را به این شخصیت القا می نماید. او هر کاری که برای محافظت از خانواده اش لازم باشد انجام می دهد اما این همواره کافی نیست. وی در خاتمه فصل گذشته، مجبور شد دشمن و برادرش ادو ووس (دیو باتیستا) را بر خلاف میلش بکشد، چرا که آن ها راه خود را از یکدیگر جدا نموده بودند . زخم های بیرونی و درونی بعد از این همه سال کشت و کشتار، تاثیر خود را بر بابا ووس گذاشته اند. کاوش این شخصیت که اکنون تقریبا به طور کامل تنها در جنگل زندگی می نماید و با احساس گناه از تمام مشکلاتی که به بار آورده دست و پنجه نرم می نماید، قلب داستان است.

همه چیز 256 روز پس از نبرد وحشیانه گرین هیل گپ اتفاق می افتد. یک معاهده آزمایشی بین تریوانتیان و خاتمهز منعقد شده است. کودتای پیروزیت آمیز و سرنگونی سیبت کین (سیلفیا هوکس)، خواهرش ماگرا (هرا هیلمار) را با تاج و تختی که آن را نمی خواهد تنها گذاشته و او گزینه های محدودی برای مقابله با بحران های تهدیدنماینده که دنیا را دوباره به درگیری می کشانند دارد. از طرف دیگر، تاماکتی جان (کریستین کامارگو) را داریم که بین زندگی خشونت آمیز و کشنده قبلی و زندگی نو و آرام خود گیر نموده است.

سپس به بچه های بینای بابا ووس و ماگرا می رسیم که نمی دانند در بزرگسالی چه جایگاهی در این جامعه خواهند داشت. هانیوا (نستا کوپر) به سبک زندگی قدیمی تمایل دارد و می خواهد آن طور که صلاح می داند زندگی کند. کوفون (آرچی مادکو) به مراتب کم تر از خواهرش از شرایط خود مطمئن است و با واقعیت های شخصیتی خود در قالب یک پدر سر و کار دارد. همه این ها خلاصه اولیه داستان فصل سوم است که البته همه چیز این دنیای عجیب را پوشش نمی دهد. با این حال، باید بگوییم که همه عناصر مرتبط با شخصیت ها در اوج خود قرار دارند.

بینندگان در اوایل این فصل، متوجه می شوند که بعضی از تریوانتیان در حال توسعه یک سلاح مخفی هستند که قصد دارند از آن برای تصرف دنیا استفاده نمایند. آن ها با استفاده از علم، آغاز به ساخت بمب هایی نموده اند که به وسیله آن ها هرکسی را که سد راهشان شود نابود می نمایند. بابا ووس یکی از اولین افرادی است از این موضوع آگاه می شود، چرا که تریوانتیان با استفاده از همین مواد منفجره به او حمله می نمایند و بابا ووس به سختی جان سالم به در می برد.

این موضوع او را از انزوا بیرون می کشد و بابا ووس سعی می نماید به خانواده اش هشدار دهد و از بلایای آینده جلوگیری کند. این خط داستانی یک تحول مجذوب کننده است که فصل سوم به خوبی به آن می پردازد.

دنیا سریال موارد بیرونی را توسعه و مکان ها و افراد بیشتری را در هر مرحله آنالیز می نماید و این فناوری نو نیز به این فرایند مجذوب کنندهیت و سرعت می بخشد و به نوعی معادل اژدهایان بازی تاج و تخت و تاثیرات گسترده آن ها بر دنیا است. نقطه ضعف سریال جایی است که گرفتار دسیسه های سیاسی می شود که در مقایسه با این تهدید وجودی، کم رنگ هستند. شاید بعضی از این موارد راهی برای ایجاد تنش باشند، چرا که شخصیت ها با فوریت و مصلحت کامل در قبال آن ها واکنش نشان نمی دهند. با این حال، این سریال می توانست سرعت و خط داستانی بهتری با تمرکز بیشتر بر عناصر اصلی داشته باشد.

بیننده با تماشا مواد منفجره می داند که داستان به چه سمتی کشیده می شود و سریال به سوی یک درگیری اجتناب ناپذیر قدم برمی دارد که مطمئنا به خون و خون ریزی ختم می شود. حتی با وجود انحرافات و حواس پرتی های مانورهای سیاسی، باز هم این خط روایی کلی است که بر جزئیات شخصیت ها غلبه می نماید و این قدرت را دارد که همه آن ها را تحت الشعاع قرار دهد و چیزی جز تاثیرات خود بر جای نگذارد. تماشا قدرت کامل این سلاح بدون اشاره به شرایط خاتمهی درگیری، واقعا مجذوب کننده و وحشتناک است.

هیچ سکانسی مانند نبرد بزرگ خاتمه فصل گذشته نیست، زیرا داستان بر خلاف گذشته بر کوشش های بابا ووس برای اجتناب از مرگ و نابودی متمرکز است. متقاعد کردن سایر شخصیت ها زمان می برد که واقعا دردناک است، زیرا هر لحظه تلف شده می تواند عذاب بزرگی برای آن ها در پی داشته باشد. خیانت های اطرافیان نیز همه چیز را بدتر می نماید. داستان فصل سوم لحظاتی متفاوت در سراسر خود دارد اما لحن حول محور ژانر وحشت باقی می ماند. شاید بعضی مواقع جزئیات داستان به طور واضح به هم مربوط نشوند اما کلیت کار دارای یکپارچگی است و بازیگران خود را فدای خاتمه بندی روایت می نمایند.

بعضی از عناصر گهگاه خاتمه بندی را کسل نماینده جلوه می دهند اما چند صحنه آخر سریال همگی از نظر وسعت و احساسات، حماسی هستند. به نظر می رسد که تماشا تمام مراحل گذشته را کنار می زند و همه شخصیت ها را در یک مبارزه نهایی برای بقا به هم می رساند. خون ها جاری می شوند و انفجارها مکررا زمین را تکان می دهند و داستان مانند همواره خشن جلوه می نماید و غم وحشتناک طول سریال، در این جا به اوج دردناکی می رسد. همه چیز به خوبی کارگردانی شده و بسیاری از نماهای لانگ شات، اکشن کار را به زیبایی به نمایش می گذارند.

البته در آخر همه چیز ما را به موموآ برمی گرداند. تقریبا با قطعیت می توان گفت که هیچ بازیگر دیگری نمی تواند صحنه های مبارزه آخر را با اطمینان خاطر و به بی نقصی او بازی کند. تماشا جدیت و احساس در بیان او به صورت همزمان کاملا مسحورنماینده است و شما احساس می کنید که در حال تماشای هنرمندی یک استاد هستید. او بدون این که عقب بماند در مقابل انبوهی از دشمنان خودنمایی می نماید و از هر چیزی و هر کسی پیشی می گیرد. این سریال استعدادهای او را به تصویر می کشد. این فصل، سریال تماشا را به خوبی به خاتمه می رساند و به نظر آن قدر خوب و باارزش است که می توانیم ایرادات گذشته را نادیده بگیریم.

از دیگر بازیگران این سریال علاوه بر جیسون موموآ می توان به الفری وودوارد، سیلفیا هوکس، کریستین کامارگو، هرا هیلمار و نستا کوپر اشاره نمود. اولین قسمت از فصل سوم تماشا از 26 آگوست (4 شهریور) در سرویس استریم اپل تی وی پلاس پخش شده و هفت قسمت به جای مانده نیز هر هفته پس از آن منتشر می شوند.

منبع: collider

منبع: دیجیکالا مگ
انتشار: 14 شهریور 1401 بروزرسانی: 14 شهریور 1401 گردآورنده: dorezamin.com شناسه مطلب: 5834

به "نقد فصل سوم سریال تماشا (see)؛ ارتقای بخش پایانی این حماسه پادآرمانشهری" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "نقد فصل سوم سریال تماشا (see)؛ ارتقای بخش پایانی این حماسه پادآرمانشهری"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید