توقیف دوباره خانه پدری، فقط 6 روز پس از 10 سال
به گزارش دور زمین، او جگرگوشه اش را به خاطر باور های سنتی عقب مانده اش به قتل می رساند. او بعد از قتل فجیع ملوک، به شخصیتی نفرت انگیز تبدیل می گردد، اما ما می توانیم خشونت ناشی از تعصب او را بفهمیم و به حال او دل بسوزانیم.
خانه پدری، ساخته تحسین شده کیانوش عیاری، بعد از شش روز اکران عمومی و البته محدود، توقیف شد؛ فیلمی که 10 سال از زمان ساختش می گذرد و به جز اکرانی محدود در چند سانس در سال 93 خبری از نمایش عمومی اش نبود. اصرار مدیران سینمایی مبنی بر جرح و تعدیل بخش هایی که آن را صحنه های خشونت آمیز فیلم توصیف می کردند، عیاری را از تصمیمش منصرف نکرد.
به گفته عیاری، فیلم باید بدون هیچ کاستی روی پرده سینما دیده می شد. در نهایت صبر 10 ساله او اول آبان 98 نتیجه داد و خانه پدری با حذفیاتی جزئی و درجه بندی سنی بالای 15 سال اکران شد. سیل استقبال مخاطبان از اکران فیلم توانست در روز های گذشته آن را به یکی از فیلم های پرفروش اکران های جدید سینما تبدیل کند.
دوشنبه، ششم آبان، زمزمه های توقیف فیلم خانه پدری آغاز شد. در همان ساعات ابتدایی کیانوش عیاری هم از صحت خبر اطلاعی نداشت، اما به مرور همه چیز معین تر شد. روابط عمومی سازمان سینمایی در خبری کوتاه گفت: با ابلاغ دستور قضائی بازپرس شعبه 16 دادسرای فرهنگ و رسانه تهران به سازمان سینمایی، اکران فیلم خانه پدری متوقف شد. همچنین صفحه فروش این فیلم از صفحه اصلی سایت سینماتیکت حذف شده است.
بعد از گذشت ساعاتی، روابط عمومی دادسرای عمومی و انقلاب تهران درباره توقیف فیلم خانه پدری با صدور اطلاعیه ای گفت: با توجه به اینکه اکران فیلم خانه پدری بازتاب بسیار منفی و گسترده ای در اذهان جامعه به دنبال داشته و به نحوی توهین به اعتقادات مذهبی جامعه ایران و ترویج خشونت علیه زنان و زیرسؤال بردن سنن، رسوم و فرهنگ ناب ایرانی- اسلامی و ارائه تصویر وارونه و کذب از خانواده ایرانی در این فیلم مشهود می باشد و پخش آن سلامت روحی و روانی جامعه را به مخاطره انداخته به نحوی که با واکنش منفی اقشار و گروه های مختلف در جامعه همراه بوده بنابراین از باب پیشگیری از هرگونه اخلال در نظم عمومی و صیانت از سلامت روح و روان جامعه براساس گزارشات واصله از دستگاه های ضابط پرونده، موضوع به دادسرای فرهنگ و رسانه ارجاع و طبق دستور دادستان تهران دستور جلوگیری از ادامه اکران فیلم مذکور و پخش آن صادر شد.
گفتنی است بنا به گزارش مراجع نظارتی علیرغم اینکه مقرر شده بود که فیلم یاد شده مورد اصلاح و بازسازی قرار گیرد ولی در این خصوص اقدام اصلاحی انجام نگرفته فلذا حسب دستور دادستانی علاوه بر جلوگیری از پخش فیلم مذکور، کلیه مرتکبین و مقصرین نیر تحت تعقیب قانونی قرار گرفتند.
حمایت بسیاری از اهالی سینما و رضایت مندی بسیاری از مخاطبان این فیلم باعث شد تا واکنش ها به چرایی توقیف این فیلم نیز گستردگی بسیاری در فضای مجازی داشته باشد.
در این میان، حسین انتظامی در واکنشی نسبت به توقیف این فیلم و انتقاد به مجوز های وزارت ارشاد نوشت: بر اساس قانون، شورای پروانه ساخت و نمایش، مراجع قانونی برای تصمیم گیری درباره ساخت یا نمایش یک فیلم هستند. مگر می گردد اعضای شورایی که تک تک آن ها افرادی صاحب نظر هستند و از سوی مقامات کشور مورد مشورت قرار می گیرند، ضدایرانی، ضدخانواده، ضددین باشند و بعضی از این نوع هجمه ها را متوجه نشوند؟
اعضای شورای پروانه نمایش، منتقدان و جامعه شناسان، خانه پدری را فیلمی در ترویج خشونت نمی دانند. هرگونه نمایش جرم، جنایت، خشونت و یا امثال آن، به معنای ترویج این موضوعات نیست؛ به ویژه وقتی با رده بندی سنی 15+ هشدار های لازم به خانواده ها داده شده باشد.
انتظامی همچنین با تأکید بر اصلاح شدن بعضی از صحنه های خانه پدری گفت: با مذاکره مسئولان سازمان سینمایی با کارگردان فیلم، بار تصویری خشن صحنه های ابتدایی آن، کاسته و با تمهیدات تصویری و صوتی، اصلاح شد. جای تعجب است که عده ای می گویند هیچ اصلاحی در این فیلم صورت نگرفته است.
مصاحبه های مسئولان سازمان سینمایی و کارگردان فیلم هم مؤید انجام اصلاحات است. سازمان سینمایی، تهیه نماینده، کارگردان و پخش نماینده این فیلم، قانون مندی خود را با اجرای فوری حکم دادستانی تهران نشان دادند، اما در عین حال از ریاست محترم قوه قضائیه که در چند ماه اخیر مسائل مختلف را با تدبیر حل نموده اند و تصویری مثبت از دستگاه قضا نزد مردم ساخته اند، تقاضا داریم به این موضوع وارد شوند تا موجبات دلگرمی و همدلی و انسجام اصحاب فرهنگ و هنر فراهم گردد.
انتظامی با یادآوری نظر منتقدان و کارشناسان درباره خانه پدری مطرح نمود: نظر قاطبه مخاطبانی که این فیلم را در چهار روز نمایش آن دیده اند، با برداشت بازپرس مربوط در دادستانی تهران متفاوت است. اکثر مخاطبان و کارشناسان، این فیلم را ترویج خشونت علیه زنان نمی دانند، بلکه متقابلا آن را روایتی در تخطئه تحجر و اثرگذار نسبت به قتل های ناموسی یافته اند.
این فیلم وقتی با رفتار جامعه امروز تحلیل می گردد، یکی از برکات انقلاب اسلامی را بیان می نماید؛ چرا که بیننده، وضعیت امروز زنان در جامعه را با آن چیزی که در ابتدای قرن حاضر یعنی دوره پهلوی اول بوده است، مقایسه می نماید. حتی در اپیزود انتهای فیلم که در عصر جمهوری اسلامی می گذرد، چهره ای که از زن تصویر می گردد بانویی فعال و تحصیل نموده است.
اگر با ابتذال مخالف هستیم، راه آن استقبال از آثاری است که حرفی برای گفتن داشته باشند. شرایط امروز کشور، همدلی بیشتر آحاد جامعه و به ویژه قشر های مرجع نظیر هنرمندان را می طلبد و وظیفه حکومت در این شرایط، سعه صدر بیشتر و عمل بر اساس مرتبه بندی ضرورت هاست تا بتوان بدون ایجاد دو قطبی و نارضایتی، انسجام ملی را افزایش داد.
فیلم خانه پدری قطعا فیلمی بدون اشکال نیست، اما هجمه ای که علیه این فیلم به راه افتاد هم چندان منطقی نیست. سازمان سینمایی در کوشش است با مذاکره و تعامل با مراجع ذی صلاح، مشکل توقف اکران فیلم را حل نماید.
نگاهی به فیلم خانه پدری
آناتومی یک جنایت
پرویز جاهد
عیاری یکی از مهم ترین نمایندگان رئالیسم اجتماعی و انتقادی در سینمای ایران است. قطعا وقتی از رئالیسم اجتماعی حرف می زنم مقصودم فیلم های ملودرام سبک شبه اجتماعی نیست که فراوری آن ها در چندسال اخیر در سینمای ایران به حد اشباع رسیده است، بلکه سینمایی است که با رویکردی تحلیلی و انتقادی به ساختار های اجتماعی جامعه می نگرد و به ریشه یابی معضلات اجتماعی مثل فقر، بی کاری، اعتیاد، جرم و جنایت و شکاف طبقاتی می پردازد.
این همان رویکردی است که عیاری در اغلب فیلم های خود، ازجمله آن سوی آتش، تنوره دیو و آبادانی ها اتخاذ نموده است. خانه پدری نیز با همین رویکرد انتقادی به جامعه سنتی و تضاد های درون آن ساخته شده است. توقیف طولانی این فیلم و مشکلاتی که برای آن پیش آمد، بیانگر حساسیت های شدید نیرو های سنتی و محافظه کار به سینمایی با درون مایه و رویکرد انتقادی و اجتماعی است.
اما خانه پدری چه دارد که باعث توقیف آن شد و این گونه حساسیت ها را برانگیخته است؟ ظاهرا نمایش عریان و بی پروای خشونت و قساوت پدری متعصب در فضایی سنتی، عامل اصلی توقیف این فیلم بوده است. البته بعضی تعبیر های ناروای دیگر نیز توقیف فیلم را باعث شده.
یکی از دوستان مذهبی که از مخالفان سرسخت فیلم است و آن را مغایر با مذهب می داند، در شرح علت مخالفت خود با فیلم به نگارنده گفت که عیاری عمدا در صحنه ای که پسرعموی دختر می خواهد از مرگ او مطمئن گردد، از شمشیر تعزیه استفاده می نماید که از دید او نشانه ضدمذهب بودن این فیلم است. بعید می دانم که عیاری چنین قصدی داشته است.
شمشیر تنها یک وسیله است و بودن آن در صندوق کهنه زیرزمین خانه توجیه داستانی می خواهد و چه توجیهی قابل قبول تر از اینکه آن شمشیر متعلق به یک تعزیه خوان قدیمی باشد. علاوه براین مگر یک تعزیه خوان نمی تواند مرتکب خطا و جرم گردد؟
مسئله این است که خانه پدری، درامی جنایی- خانوادگی درباره خشونت، قتل ناموسی و تعصب است که با سکانسی خشن و تکان دهنده آغاز می گردد. زمان آغاز داستان، حدود یک قرن پیش است. در خانه ای با معماری قدیمی مربوط به دوره رضاشاه.
دختر جوانی به نام ملوک را می بینیم که می خواهد از دست پدر و برادر کوچکش، محتشم، فرار کند، اما آن ها او را گرفته و به زیرزمین خانه برده و در آنجا او را به طرز وحشتناک و بی رحمانه ای کشته و در گوشه ای از همان زیرزمین که کارگاه قالیبافی پدر دختر است، دفن می نمایند.
خانه پدری به گورستان پدری تبدیل شده و این سرفصل سلسله ای از رویداد های شوم و غم انگیز است که در طول چند دهه روایت می گردد؛ قتلی خانوادگی و شوم که نکبت آن تا سال ها گریبان اعضای خانواده را می گیرد.
زیرزمین خانه پدری نه تن ها گورستان ملوک است، بلکه محل اختفای همه راز ها و دروغ های خانوادگی است. فرشی که دخترک در آغاز فیلم رفو می نماید و پدر قبل از کشتن او، بر دقیق بودن کار رفوی آن اصرار دارد، به شکل پیشگویانه ای بر سرنوشت دختر و قتل او که باید با دقت پوشیده و پنهان بماند، تأکید دارد.
عمو و پسرعمو های دختر از راه می رسند و وقتی از کشته شدن او و محل دفن جنازه اش مطمئن می شوند، نفس راحتی می کشند. عمو دست برادر بزرگ (قاتل) را می بوسد و می گوید: خوشا به غیرتت برادر.
قتل ناموسی، پدیده ای رایج در ایران و جوامع سنتی است. دختری که پیش از ازدواج و عقد شرعی بخواهد با مردی رابطه داشته باشد، مستحق مرگ است. او لکه ننگی است که باید از طریق مردان غیور خانواده از دامان خانواده پاک گردد، هرچند جگرگوشه پدر یا برادرانش باشد.
قتل ناموسی نه تن ها در ایران، بلکه همین امروز در میان مهاجران مسلمان ایرانی، پاکستانی و عرب در لندن و شهر های بزرگ اروپا اتفاق می افتد. فیلم پدر مرا بگیر، ساخته فیلم ساز انگلیسی، دنیل وولف، نمونه غیرایرانی خانه پدری است؛ داستان پدری پاکستانی و متعصب که چند نفر را اجیر می نماید تا دخترش را که با جوانی انگلیسی از خانه فرار نموده پیدا نمایند و برای او بیاورند.
صحنه ای که پدر می خواهد با احساس متناقضی در درون خود، دخترش را از سقف کافه اش به دار بیاویزد، بسیار تأثرانگیز و یادآور سکانس آغازین فیلم خانه پدری است؛ سکانسی که برای عیاری دردسرساز شد و مخالفان اکران فیلم، از عیاری خواستند آن را حذف کند.
قتل بی رحمانه ملوک، خون به ناحق ریخته او و گور او در زیرزمین خانه پدری، به عنوان یک راز بین مردان خانواده می ماند و همچون میراثی اجدادی (مانند فرشی کهنه و قدیمی)، نسل به نسل به دیگران منتقل می گردد و تأثیر ویرانگری بر زندگی و سرنوشت آن ها به ویژه زنان خانواده می گذارد.
اما این راز برای همواره نمی تواند نزد مردان پنهان و سر به مهر بماند، بلکه مادر خانواده و به دنبال او دخترانش به تدریج از این راز مطلع می شوند و آنگاه است که کشمکش سخت و دراماتیکی بین پدر و برادر از یک سو و مادر و خواهران از سوی دیگر آغاز می گردد.
عیاری این تراژدی خانوادگی شکسپیری را در یک دوره زمانی 70 ساله، به شکل اپیزودیک روایت می نماید. با اینکه فیلم متشکل از پنج اپیزود جداگانه است، اما ساختار روایتی آن، خطی، سرراست و کلاسیک است. هر اپیزود، تصویری از یک دوره تاریخی است که با نمایی از در ورودی خانه آغاز می گردد و با نمایی رو به حیاط از دریچه مشبک زیرزمین (آیا زاویه دید پدر خانواده است یا زاویه نگاه سوبژکتیو دختر مرده که نگران سرنوشت اعضای خانواده است؟) انتها می گیرد. زمان می گذرد و نسل عوض می گردد.
آدم ها می آیند و می روند، اما تابی که در گوشه ای از حیاط کهن سال خانه تکان می خورد و دخترکی روی آن در حال بازی است، همواره باقی است. آن تاب و آن دخترک، یک موتیف سینمایی درخشان و نمادی از تکرار سرنوشت زنان شوربخت در این خانواده سنتی است. هر بار، درِ خانه باز شده و ساکنان جدید یا قبلی را می بینیم که وارد می شوند؛ با چهره ای که گرد زمان بر آن نشسته است.
با تغییر فضای جامعه و حرکت آن به سمت مدرنیسم، فضای سنتی خانه نیز تغییر می نماید. اگرچه روحیه و اقتدار مردسالارانه پدر و برادر (محتشم) همچنان باقی می ماند. دختران جوان خانواده (نوه ها و نتیجه ها)، دیگر به راحتی تسلیم خواست های مردان خانواده نمی شوند و طغیان شان را با سرپیچی از فرمان ها، خودکشی یا فریاد، نشان می دهند.
می توان تفسیری نمادین و استعاری از خانه پدری داشت و خانه را در این فیلم مانند خانه اجاره نشین های مهرجویی، نمادی از کشور فرض کرد با این تفاوت که مهرجویی، سرنوشت ساکنان آن خانه را در قالب طنز و کمدی روایت نموده بود، اما عیاری، قالب تراژدی را برای آن انتخاب نموده است.
دوربین عیاری از خانه پدری بیرون نمی رود و مانند روح ملوک در فضای تاریک زیرزمین و حیاط خانه سرگردان است. حبس شدن دوربین در خانه، از نظر زیبایی شناسی و ضرورت درام کاملا پذیرفتنی است، اما این کار باعث قطع ارتباط ساکنان خانه با محیط بیرون و جامعه شده و این برای فیلمی که ماجرای خانواده ای کهن سال را در بستر تاریخی نزدیک به یک قرن روایت و تحلیل می نماید، چندان قابل قبول نیست.
فیلم تقریبا از نشانه های تاریخی تهی شده و جز لباس ها و نوع آرایش زنان و مردان، تغییر دوره های مختلف 70 ساله ای که روایت می گردد، چندان قابل حس نیست.
عیاری کارگردانی است که میزانسن و ریتم را خوب می شناسد. از نزدیک شاهد بوده ام که او چگونه یک صحنه را سازماندهی می نماید و چه کنترل دقیق و وسواس گونه ای بر همه اجزای فیلمش دارد.
درست است که پیرنگ و روایت در فیلم های عیاری اهمیت بسزایی دارند و بخشی از قدرت فیلم هایش ناشی از پیرنگ های قوی آنهاست، اما او فیلم سازی سبک پرداز نیز است، اما سبک پردازی او مطابق شیوه های متداول و مد روز نیست، بلکه بر اساس ضرورت های داستانی و در جهت تقویت پیرنگ است. در این فیلم نیز عیاری، استادانه از تمهیدات سبکی مثل حرکت دوربین، کمپوزیسیون، عمق میدان تصویر یا نورپردازی برای بیان روایت در فضایی محدود به بهترین شکل ممکن استفاده می نماید.
کافی است به ورود و خروج شخصیت ها به کادر یا نحوه قرارگرفتن آن ها در یک قاب یا نما های نقطه نظر شخصیت ها توجه کنیم تا اهمیت کارگردانی استادانه عیاری را دریابیم. میزانسن های او در محیط بسته و تنگ زیرزمین، در ارتباطی تنگاتنگ با درامی است که آنجا جریان دارد. ریتم فیلم نیز به رغم اپیزودیک بودن فیلم، یکدست است و به خوبی حفظ می گردد. خانه پدری بیانگر کمال سبک گرایی عیاری در محدوده رئالیسم اجتماعی است.
شخصیت ها، خوب پرداخت شده اند و ما ترس ها، نگرانی ها، ضجه ها و خشم و استیصال آن ها را باور می کنیم. پدر، سنگدل و بی رحم است، اما عیاری از او شیطان نمی سازد، بلکه او موجودی قابل ترحم است که قربانی جهل و تعصب خود و جامعه ای است که در آن زندگی می نماید.
او جگرگوشه اش را به خاطر باور های سنتی عقب مانده اش به قتل می رساند. او بعد از قتل فجیع ملوک، به شخصیتی نفرت انگیز تبدیل می گردد، اما ما می توانیم خشونت ناشی از تعصب او را بفهمیم و به حال او دل بسوزانیم. بازی مهران رجبی در نقش پدر، مهدی هاشمی در نقش فرزند (محتشم)، نازنین فراهانی در نقش مادر و شهاب حسینی در نقش پسر محتشم، به شدت تأثیرگذار و ستودنی است. اما بازی بازیگر نقش ملوک، ناشیانه و اغراق آمیز است و لطمه جدی به سکانس درخشان آغاز فیلم زده است.
در انتها فیلم، بار دیگر، تاب متحرک گوشه حیاط را این بار از دید پسر جوان محتشم می بینیم که خالی است و دیگر دخترکی روی آن ننشسته است. آیا کابوس شوم خانوادگی و آن دوران جهل و تعصب به انتها رسیده؟ آیا زنان خانه از ستم مردان سنتی و متعصب رها شده اند؟ آیا عصر دیگری آغاز شده است؟ قضاوت در این باره به بیننده واگذار شده است.
منبع: فرادید